و نكات مهم آن
در اين بخش مي پردازيم به توضيحات كاملي درباره معماري داخلي و تعاريفي كه مي توان براي اين وازه در نظر گرفت.شما يك فضا را در نظر بگيريد. اين فضا مي تواند فضاي اتاق شما و يا محل كار شما و يا هر جايي ديگر باشد.طبعا هر فضايي داراي دكوراسيون و طراحي مختص به خود است و با لوازم و رنگ هاي مختلفي پر شده است. معماري داخلي در واقع آفرينش فضا است و يك معمار كسي است كه با قدرت خلاقيت خود و با رعايت اصول علمي فضايي متناسب با آنچه كه نياز داريد خلق مي كند.فضايي كه هم زيبا و هم كار آمد باشد.
شايد باورتان نشود اما اگر بخواهمي به طور دقيق قدمت علم معماري را بيان كنيم بايد گفت از همان ابتدايي كه بشر به دنبال سر پناه بود علم معماري نيز شكل گرفت. چرا كه از همان اول بشر دوست داشت فضاي مورد نظرش را با سليقه و بر اساس نيازي كه دارد چيدمان و يا رنگ آميزي نمايد .از معماري داخلي مي توان به عنوان اجتماعي ترين هنر بشري نام برد كه نمونه هاي انرا به صورت كوچك و بزرگ در همه جاي محيط اطرافمان مي توان ديد.اما اگر بخواهيم به صورت دقيق تر و كمي علمي تر به خصوصيات يك معمار بپردازيم مي توان اينگونه عنوان كرد كه :
معمار بايد در علوم مختلف داراي آگاهي و سطح مهارت باشد.
معمار بايد بتواند با توجه به تخيل خود و با علومي كه مي داند اثري زيبا و كاربردي خلق نمايد.
معمار بايد بتواند با انواع مصالح به خلق اثري جاودان بپردازد.
در واقع اينطور بايد گفت كه معمار بايد با فرهنگ افراد جامعه خود كاملا آشنا باشد و همچنين تاثيرات اب و هوايي منطقه خود را بشناسد و با توجه به اين اطلاعات دست به خلق اثر خود بزند.مي توان مولفه هاي مختلفي را در ايجاد يك طرح خوب در معماري داخلي تاثير گذار دانست از جمله :
رنگ- نور- بافت- سقف -كف-ديوار را مي توان در اين خصوص نام برد.
اصطلاح فرم در طول تاريخ متناسب با نوع نگرش فيلسوفان ، به طرف گوناگون تبيين شده است. در فرهنگ كتابخانه هنر ، ريشه مفهوم فرم در يك اصطلاح داراي مفهوم نماي يك چيز و به معني آنچه كه چيزي را بدان تشخيص مي دهيم، مي باشد.فرم يك واژه باز ( از نظر گستره معنايي ) كلي ، نسبي و داراي مراتب است . لذا براي درك دقيق مفهوم آن و نيز منظور از بكار بردن آن مي بايد موارد ذيل را در نظر گرفت تا با توجه به منظر و موضع خاص بكارگيري اين واژه كليدي در درك آن دچار خطا و ابهام و سوء تاويل نگرديد:اول: فرم در مقوله هنر متضمن زيبايي محسوس و قابل درك ساختار اثر هنري نيز مي باشد.دوم: يكي از مراتب فرم در هنر نوع و گونه آثار است . هر مقوله از هنر يا هر نوع هنر خود داراي فرمي خاص مي باشد مانند فرم ادبي ، موسيقيايي، تجسمي و غيره . فرم در ابتدا مرتبه كلي يا گونه اصلي يك اثر هنري را مشخص مي كند و در مرحله بعد بر نوع يا گونه اي كه اثر هنري در آن مقوله خاص بدان اختصاص دارد. دلالت مي كند كه اين مرتبه با ميزان دقت در جزئيات و عناصر تشكيل دهنده ساختاري و درك شباهت ها و دسته بندي آنها در الگوهاي قابل تكرار فرمي ، قابليت تزايد و بسط دارد.
فضايي را در نظر يگريد كه توسط مرزبندهايي مشخص شده باشد.طرحي كه قرار است به اين فضا داده شود را معماري داخلي گويند.در واقع طرحي كه در ابتدا براي فضايي ارائه مي دهيم را معماري داخلي مي توان ناميد همچنين زماني كه طرحي را براي تغيير طرح ديگري ارائه مي دهم نيز همين تعريف معنا دارد.اصولا معماري داخلي به بخش هاي داخلي يك ساختمان ميپردازد و سعي دارد تا از تمام فضاهاي موجود طرحي را خلق نمايد.
تفاوت معماران با معمارهاي داخلي در اين است كه دسته اول سعي دارند طرحي كلي را ارائه دهند كه دقيقا با مسائل سازه اي و نقشه ساخت يك بنا در ارتباط است اما معماران داخلي بنا دارند حد و مرزهاي مشخص شده يك ساختمان را قابل سكونت و استفاده كنند و انرا بر طبق معيارهاي انساني طراحي و تكميل نمايند.در واقع معماري داخلي را مي توان توصيفي درون گرايانه از يك ساختمان دانست.زماني كه مبحث دكوراسيون داخلي مطرح مي شود بايد در نظر گرفت كه ابتدا بايد معماري كه براي ان فضا در نظر گرفته ايم اجرايي شود و بعد از ان به بحث دكوراسيون پرداخت.

در حالت كلي اينطور است كه ماهيت يك بنا توسط اولين معمار ان مشخص مي شود اما اين هيچگاه بدين معنا نبوده كه در طول زمان هاي مختلف نشود انرا تغيير و يا بازسازي كرد. همانطور كه در عمل بسسياري از آثار قديمي را بواسطه زماني كه در ان عمليات بازسازي صورت پذيرفته بر اساس نياز زمانه خود تغيير و تحولاتي نيز در بنا صورت داده شده است.معمولا ساختمان هايي كه مورد بازسازي قرار مي گيرند شايد در نگاه اول و در ظاهر تغييري در انها رخ نداده باشد اما در واقعيت بايد ديد كه درون ان دستخوش چه تغييراتي شده است.معمولا اگر استخوان بندي اصلي ساختمان بر طبق اصول و مستحكم بنا شده باشد ساير تغييراتي كه در حيطيه معماري داخلي در ان ايجاد مي شود هيچگونه خللي در امنيت و استحكام ساختمان بوجود نمي آورد.
بدين ترتيب مي توان گفت كه مهمترين نقشي كه در فضاي داخلي ساختمان ايفا مي شود توسط معماري داخلي است.از نحوه چيدمان و تقسيم بندي فضا جنس متريال هاي به كار رفته و رنگ و پوشش سطوح از كف و ديوار و سقف گرفته همه و همه در پروسه معماري داخلي جاي خواهند گرفت.ما تنها هدفمان اين نيست كه محيط درون يك ساختمان را زيبا و شيك كنيم بلكه هدف اين است كه نسبت به عملي كه قرار است در انجا رخ دهد بايد فضايي كاربردي را خلق نماييم.
رنگ يكي از مهمترين اجزايي است كه در معماري داخلي مي تواند بسيار تاثير گذار باشد. با هم سه صفت مهم هر رنگ را ابتدا مورد بررسي قرار خواهيم داد :
١-فام
٢-درخشندگي
٣-پر مايگي
فام را اينگونه مي توان تعريف كرد كه جايگاه رنگ را در سلسه رنگي از قرمز تا بنفش مشخص مي كند.از فام هاي اوليه مي توان سه رنگ قرمز و زرد و آبي را نام برد و از اين سه رنگ به عنوان بقيه فام ها استفاده مي شود.
گروه بعدي فام ها رنگ هايي همچون نارنجي و سبز و بنفش را شامل مي شوند. و سومين گروه فام ها نيز از مخلوط فام هاي اوليه و ثانويه پديد مي آيند.مثلا مخلوط زرد و نارنجي پرتقالي رنگ مي شود.تركيب قرمز و بنفش ارغواني رنگ مي شود و تركيب بنفش و آبي لاجوردي خواهد شد.

اما دومين صفت رنگ ها ميزان درخشندگي انها است. كافيست تا چند رنگ را كنار هم بگذاريد خواهيد دي بعضي تيره و بعضي روشن تر هستند.اصطلاح رنگسايه كه در نقاشان رواج دارد نيز به همين خاطر است.از نظر ميزان درخشندگي اولين رنگ زرد مي باشد و كمترين درخشندگي نيز منتسب است به رنگ بنفش.
سومين صفت رنگ ها پر مايگي نام دارد.در واقع اين صفت ميزان خلوص رنگ را مشخص مي كند.
پس با توجه به خصوصياتي ه هر رنگ برايس خود دارد بايد در هنگام استفاده از انها در مبحث معماري داخلي توجه خاص و ويزه اي داشت.چرا كه براحتي با رنگ ها مي توان محيطي پر انرژي و بالعكس محيطي بي روح و كسل كننده ايجاد كرد.بسته به اينكه قرار است چه نوع دكوراسيوني انجام دهيم مي بايست از رنگ هاي مختلفي با تركيبات خاص خود استفاده كنيم.به طور مثال زمانيكه هدفمان دكوراسيون منزل است با زمانيكه مي خواهيم براي دكوراسيون اداري و يا دكوراسيون مغازه فعاليت كنيم نوع رنگ هايي كه انتخاب مي كنيم به شدت با هم فرق خواهند داشت.

مبحث بعدي كه مي تواند تاثير بسزايي در زيباتر شدن طرح نهايي ما در معماري داخلي انجام گرفته داشته باشد نحوه نور پردازي محيط است.بايد ديد ساختمان ما تا چه اندازه از نور طبيعي بهره مي برد و كدام نقاط را بايد با استفاده از نور هاي لامپ نور پردازي و روشن كرد.در ديدگاه خيلي ها هنوز از نور تنها به يك عامل روشن كننده نگاه مي كنند و در نهايت به مواردي مانند اينكه نور جنوبي و شمالي از نور شرقي و غربي بهتر است و در مواقع خاص نور شرقي نيز از نور غربي بهتر است توجه مي شود.اما اگر به معماري گذشته خود نگاه كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه نور خود به عنوان يك عنصر مجزا عمل كرده و به كار گرفته شده است.
براي انجام يك پروزه معماري بايد يك نقشه و استراژي مشخصي را دنبال كرد. طراح داخلي بايد كليه نقشه ها را كه براي طراحي فضا در نظر گرفته شده است و نوع مبلمان و مصالحي كه قرار است در انجا كار شود را از معمار دريافت نمايد. در هر طرحي كه قرار است براي هر دكوراسيوني اعم از انواع دكوراسيون اتاق خواب گرفته تا دكوراسيون آشپزخانه و… به كار رود بايد چند فاكتور مهم را هميشه در نظر داشت :
١-امنيت
٢-راحتي
٣-انعطاف پذيري
٤-سلامت
و اما اگر مي خواهيد بدانيد كه خود معماري داخلي چيست مي توان اينگونه بيان داشت كه حلقه اي كه باعث اتصال ميان طراحي داخلي و معماري مي شود همين معماري داخلي است.در واقع معماري داخلي نيز با تمام اجزا و عناصر سازنده يك ساختمان سر و كار دارد و همانگونه كه در طراحي داخلي بر فضاي داخلي تاكيد داريم در معماري داخلي نيز همين گونه مي باشد.
اين علم از اين جهت بسيار مهم است چرا كه دقيقا با حالات و ويژگي هاي روحي و رواني هر فرد سر و كار دارد.پس معمار بايد براي رسيدن به طرحي مطلوب بسيار تلاش كند تا با بالاترين كيفيت ممكن فضايي را خلق كرده كه افراد رد ان احساس آرامش و آسايش داشته باشند.همچنين در هنگام طراحي فضاي داخلي بايد دو قوله مهم را در نظر گرفت. اول اينكه كاربردي بودن ان فضا بنا به كاري كه قرار است در آنجا انجام شود و دوم اينكه ايجاد حالت روحي مناسب براي افراد ي كه قرار است در ان محيط قرار بگيرند.
به طور مثال يك اثر هنري ادبي ممكن است به فرم شعر و نيز شعري به فرم غزل يا مثنوي و يا مثنوي عاشقانه يا حماسي باشد. لذا فرم طي مراتب مختلف نوع يا گونه يك اثر هنري را مشخص مي كند.سوم به طور كلي فرم بر تماميت به فعليت رسيده كار هنري دلالت دارد: لذا فرم تجلي وحدت كامل عوامل تشكيل دهنده اثر هنري مي باشد كه شامل : موضوع ، محتوا، ماده و فرم مي باشد. علاوه بر اين فرم به طور خاص بر روابط دروني و ساختار زيبايي شناختي حسي –ادراكي كليت اثر هنري ( يا فرم آن به طور عام ) دلالت دارد.چهارم : فرم اگر چه شكل را نيز در برمي گيرد ولي محدود به آن نيست. فرم يك مفهوم كلي است در صورتي كه شكل جزئي بوده و بواسطه برخورد خطوط خارجي يك شي يا اجزاي آن با محيط پيرامون تشخيص داده مي شود. رنگ نيز جداي از فرم نيست و اين دو عامل يعني شكل و رنگ خود در واقع بخشي از فرم مي باشند.پنجم: مرتبه مهم فرم يك اثر هنري ، كيفيت ويژه تركيب بندي يا كمپوزسيون عناصر تشكيل دهنده آن است. اين مرتبه به لحاظ بررسي زيبائي شناختي ساختار آثار هنري داراي اهميت ويژه اي است…
با افتخار اعلام مي داريم مجموعه دكور ايراني با وجود كادري مجرب و حرفه اي آماده ارائه مدرن ترين و به روز ترين طرح هاي دكوراسيون داخلي و معماري بوده و دعوت مي كنيم از شما عزيزان و علاقه مندان تا حتما به صورت حضوري به دفتر شركت ما امده و از آخرين نمونه كارهاي ما در اين زمينه بازديد نماييد.